محدثه جونمحدثه جون، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره

محدثه؛فرشته کوچولوی ما

بستن ساک داداشی

دختر عزیزم محدثه جونی این روزها که دیگه حسابی بیقراری برای دیدن داداش کوچولوت و همش لحظه شماری میکنی برای دیدنش.اینجا دقیقا شش روز مونده تا بدنیا امدنش و ساک بیمارستانشو با هم جمع کردیم و شما کلی ذوق داشتی. قربون دختر گلم بشم من ...
26 آذر 1396

این روزها...

محدثه عزیزم؛ این روزها بسیار لحظه های خوب و پرانرژی برای ماست و البته کمی دلشوره... لحظه شماری میکنیم کنار هم برای به دنیا آمدن داداش کوچولوی شما... انشاالله به سلامتی به دنیا بیاد. این عکس هم نشان دهنده روزشماری توسط شماست.   خواهر یعنی یک لبخند واقعی گوشه لب ؛برای همیشه خواهر یعنی: مهربون بودن خواهر یعنی: درد دل خوب گوش دادن خواهر یعنی: تو هر شرایطی کنارت بودن "برادرت محمدحسین البته از زبان مامانی"   ...
26 آذر 1396

دخترک بیحال من

دختر گلم محدثه جونی دوست نداشتم این مطلب و برات بنویسم اما چون اولین باری بود که سرم وصل کردی برات نوشتم و ایشالله اخرین بار باشه گل من. یه روز که از خواب بلند شدی و میخواستی به پیش دبستانی بری صبحش بهم گفتی دلم درد میکنه که بهت گفتم نرو ولی اصلا قبول نکردی خلاصه رفتی و امدی خونه دیدم زیاد حالت خوب نیست و تا بعدظهر دیگه حالت خیلی بد شد و رفتیم دکتر که اینقدر بیحال بودی بهت سرم داد همش با بیحالی میگفتی که نمیخوام بزنم اما وقتی زد صدات هم در نیامد الهی مادرت فدات شه که اینقدر صبور و مظلومی.خلاصه فرداش هم نزاشتم بری مدرسه تا حالت کامل خوب شد و بعد امام همش ناراحت بودی بخاطر مدرسه که نرفتی. قربونت بشم عزیزم که اینقدر بیحال...
1 آذر 1396
1